تاریخ وطن

متن مرتبط با «دباغ» در سایت تاریخ وطن نوشته شده است

نوشتار حسین دباغ با عنوان «جنگ حماس و اسرائیل: یک تحلیل اخلاقی»

  • صدانت نوشتار حسین دباغ با عنوان «جنگ حماس و اسرائیل: یک تحلیل اخلاقی» جنگ حماس و اسرائیل: یک تحلیل اخلاقی حسین دباغ *برای بلاگ انجمن فلسفی آمریکا ارائه یک تحلیل جامع از جنگ و نزاع دراز­دامن بین اسرائیل و حماس متضمن در نظر آوردن عوامل تاریخی و سیاسی در کنار ملاحظات فلسفی و اخلاقی است. بروز خشونت آشکار از هر دو سو به اختلاف نظرهای بنیادین در مورد ماهیت عدالت و دولت، مشروعیت مقاومت در برابر اشغالگری، و شاید مهم تر از بقیه مفهوم “قربانی بودن” بر می­گردد. حماس فلسطینیان را قربانی سرکوب استعماری می­داند و مقاومت خشونت آمیز خود را به عنوان ابزاری برای مقابله موجه می­پندارد. در مقابل، اسرائیل نیز یهودیان را قربانی ظلم سیستماتیک تاریخی می­داند و اشغال غیرقانونی و گسترش قلمرو خود را توجیه می­کند. حقوق بین‌الملل بشردوستانه چارچوبی معقول برای ارزیابی رفتار طرف­های دخیل در جنگ ارائه می‌کند. در حالی که این چارچوب، یک مبنای قانونی برای ارزیابی خصومت ها فراهم می کند، بررسی اخلاقی آن حقایق مهمی را آشکار می­کند. جنگ‌ها نه تنها قساوت‌های بیشماری را آشکار می­کنند و افراد بی­گناه بسیاری را به قربانی می­گیرند، بلکه برخی مفاهیم مهم اخلاقی را نیز قربانی می­کنند. یکی از این مفاهیم که عموما در میان جنگ­ها نادیده گرفته می­شود مفهوم «بی‌گناهی» است. جنگ‌ها اغلب از اختلافات ریشه‌دار، ایدئولوژی‌های متفاوت یا اختلافات سرزمینی ناشی می‌شوند، با این حال حقوق بین‌الملل بشردوستانه تلاش می کند در میان تمام اختلافات بر جهانی بودن کرامت انسانی و ارزش ذاتی انسان صحه بگذارد و رشته‌ای از انسانیت مشترک را میان دو طرف درگیر در جنگ برقرار نگاه دارد. این پیوند مشترک به‌ویژه در هنگامه خصومت­ها مهم­تر هم می‌شود , ...ادامه مطلب

  • مقاله حسین دباغ با عنوان «مولانا و عشق بی ادب»

  • صدانت مقاله حسین دباغ با عنوان «مولانا و عشق بی ادب» مولانا و عشق “بی ادب”: چرا تلقی مولانا از عشق می تواند اخلاق سوز باشد؟ حسین دباغ انتشار اولیه در نشریه حیات معنوی/ سال چهارم/ شماره یازدهم/ بهار ۱۴۰۱ آیا عشق ضرورتا آدمی را اخلاقی تر می کند؟ آیا در ساختار عشق عنصری نهفته است که ضرورتا توانایی اخلاقی زیستن را فراهم می کند؟ به نظر می رسد پاسخ مولانا مثبت باشد. نه تنها آدمیان که حتی شاید حیوانات به باور او با عشق بدل به موجودات اخلاقی تری می شوند. من در این نوشته استدلال می کنم که تقریر مولانا از یک تعارض رنج می برد. او از یک طرف عشق را درمان خودخواهی ما آدمیان می داند که “اخلاق ساز” است ولی از طرفی دیگر وقتی از عالم انسانی ارتفاع میگیرد و عشق را امری الهی قلمداد می کند خاصیت ویرانگری عشق “اخلاق سوز” می شود. پر بیراه نخواهد بود اگر ادعا کنیم که در نزاع میان عقل و عشق، مولانا در چندین جا صراحتا عشق را بالاتر می نشاند. چه آنجا که در داستان بایزید عقل در مقابل عشقِ به حق آواره می شود و کرنش می کند: نقل آمد عقل او آواره شد صبح آمد شمع او بیچاره شد عقل چون شحنه‌ست چون سلطان رسید شحنهٔ بیچاره در کنجی خزید عقل سایهٔ حق بود حق آفتاب سایه را با آفتاب او چه تاب چه آنجا که از استعاره خانه مرغ و مهمانی اشتر در مثنوی و دیوان شمس استفاده می کند و خانه عقل با ورود عشق ویران و خراب می شود: چون به خانه مرغ اشتر پا نهاد خانه ویران گشت و سقف اندر فتاد خانهٔ مرغست هوش و عقل ما هوش صالح طالب ناقهٔ خدا و از بهر مرغ خانه چون خانه‌ای بسازی اشتر در او نگنجد با آن همه درازی آن مرغ خانه عقل است و آن خانه این تن تو اشتر جمال عشق است با قد و سرفرازی اما در نزاع میان اخل, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها