ساسانیان وپارس
"در این متن می خواهیم کمی از تاریخی که همواره از ساسانیان می خوانیم پا فراتر نهیم و دور از نام های پرآوازه ، به هنر و فرهنگ این دوره که دوره ی بازیابی شکوه ایران است بنگریم و رهروان این هنر و فرهنگ را بهتر بشناسیم."
زندگی دوباره ی ایران به دست سلسله ای به انجام رسید که خاستگاه آن ایالت پارس بود،یعنی همان سرزمین باستانی جنوبی ایران که نزدیک به هزار سال پیش نخستین قبایل قوم پارس در آن سکنی گزیده بود. در گذر از چند قرن چیرگی یونانیان،از روح فرهنگ و هویت ایرانی در جایگاه نیای بزرگان ایران پاسداری شد.در راستی دولت ساسانی آخرین دوره از یک دگرگونی دراز مدت بود،که در زمان اشکانیان در زیر قشری از تمدن یونانی سپری شده بود.در این دوره پاسداران معبد آناهیتا با بهره گیری از زمینه های فرهنگ دیرینه توانستند ایران به اوج شکوه خود بازگردانند،و هنر و تمدن خود را به فراتر از مرز های کشور برسانند. هنر ساسانی هنر تکامل یافته ی ساسانی آخرین جلوه ی هنر پارتی و هخامنشی است که در اصل ایرانی بوده است و ریشه در باور های مزدیسنا داشته است.این هنر به وارونه ی آن چه همه می پندارند، بیانگر یک زندگی ناگهانی نیست و هم چنین برگرفته از هنر یونانی یا رومی نیز نمی باشد.هنر ساسانی آخرین جلوه از هنر شرقی باستان است و خود معجونی از هنر ایرانی است که بیشتر از 1000 سال از عمر آن گذشته است، هنر ساسانی با هنر غربی عصر خود مخالف است،و رقابت آن دو که برخی دانشمندان در اثبات آن کوشش کرده اند.فقط در مورد های خارجی و ظاهری درست است.این هنر، هنری ایرانی با جلوه های کاملا خاص ، و دارای ریشه های کهن بوده است،هر چند در دنیایی تجلی پیدا کرده است که توسط یونانیت تغییر شکل یافته بود.هنر غنی شاهنشاهی ساسانی با منش ایرانی توانست جهانی شود به پیرامون خود پرتو افکند و خود الگوی دیگر تمدن ها شود. هنر ساسانی پس ار ورود اسلام نه تنها در اسلام بلکه در سرزمین های دوردست نیز به زندگی خود ادامه داد و گسترش این هنر گرانمایه در فراتر از مرز های ایران سبب جاودانگی فرهنگ و هنر ساسانی شد. معماری و هنر نقش برجسته ی ساسانی طرح معماری ساسانی استفاده از قلوه سنگ ها و یا آجر هایی بود که با اندود متصل شده بود،برفراز این ایوان ها سقفی به شکل طاق نیک دایره ای کار می گذاشتند که نمونه ی این معماری در کاخ های فیروز آباد و یاسروستان نمایان است.
استفاده از قلوه سنگ های متصل به هم را دردوره ی هخامنشی نیز سراغ داریم ،اما آن چیز که هنر ساسانی را از هنر هخامنشی جدا می سازد ،پنل داخلی ساختمان است،چنانکه می بینیم در در طراحی داخلی ساسانی ترکیبی از اطاق های پذیرایی و اتاق های اختصاصی است ، اما در معماری هخامنشی این فضا به گونه ی جدا از هم ساخته می شده است. یکی دیگر از ویژگی های چشم گیر معماری ساسانی استفاده از گنبد های تونلی و یا گنبد هایی با بخش چلیپایی بود و اتاق مربع شکلی که گنبد در بالای آن قرار داشت، که از آفرینش های ساسانیان بود. اما بی نظیر ترین ویژگی های معماری ساسانی که در زیبا ترین نمونه هایش جلوه یافته بود،مفهوم جذاب و ضروری فضای آن بود.فضای مجزا به این معنا که دیوار ها آن را توجیه می کرد.نقش درونی نیروهایی که تعادل و توازن ایستا را ایجاد می کردند،پیوسته روشن ونمایان بود و در فضا گم نمی شد و یا به بیرون منتقل نمی شد.در این قلمرو،معماری ساسانی نقطه ی مقابل معماری رومی بود که در آن دستیابی به یک فضای فریبنده و پویا از لوازم اصلی به شمار می رفت.اما آراستگی ساختمان ساسانی نیز در جایگاه خود جالب توجه بود،دیوار ساختمان های ساسانی از تزئینات چشم گیر و دل انگیز پوشیده شده بود.از یافته های باستان شناسی هویدا می شود که ساسانیان به آراستگی گچ بری اهمیت بسیاری می دادند و آن را به صورت پیکره ای یا قالبی شکل می دادند.تکنیکی که ساسانیان در گچ بری خود به کار بردند،ریشه های کهن داشت و بیشتر گچ بری ها نقش های حیوان و یا گل بوته هایی بود.از زیبا ترین آثار معماری ساسانی می توان به طاق کسرا اشاره کرد ، این بنا جایگاه عادی شاهنشاه بوده است و از نظر ساختمانی تابع معماری سنتی ساسانی است ، اما زیبایی این بنا به سبب شکوه و ضخامت دیوار ها و طاق های آن بود.ابن خردادبه در این باره می گوید:کاخ کسری در مدائن از همه ی بناهایی که با گچ و آجر ساخته شده بهتر و زیباتر است.
هنر نقش برجسته ی ساسانی نیز مانند ، گچ بری و معماری این دوره همواره از آراستگی بهره جسته است. چنان که ما در تمام آثار برجای مانده زیباسازی نقش برجسته ها را سراغ داریم.در حجاری طاق بستان که تصویر خسرو دوم سوار بر اسب شبدیز است، با نقش برجسته ای روبه رو می شویم که گویی از روی پرده ی نقاشی تقلید و حجاری شده است.
در کنار این خاموشی اثر، در نمونه ی دیگر از آثار نقش برجسته می توان یه حجاری شکار گراز خسرو دوم در طاق بستان اشاره کرد. که با دقت بی مانندی حتی کوچک ترین چیزها را نیز به ما می نمایاند.صورت جانوران و حتی نقش های پارچه ها به گونه ای رسم شده است که شخص به شگفت می آید. این اثر از نظر حرکت و نمایش و زندگی از جمله شاهکارهای حجاری به شمار می رود.
هرتسفلد درباره ی این اثر چنین می نگارد:"این حجاری ما را از گونه ی نقاشی و پرده سازی عهد ساسانی با خبر می کند."اما چیزی که در این باب مهم است،این است که همان طور که در معماری ،هنر ساسانی نقطه ی مقابل هنر رومی است ، ما در نقش برجسته نیز چنین چیزی را داریم.این تفاوت ها و یا بهتر بگوییم تضادها زاده ی دو بینش و دو فرهنگ جدا از هم است.اما برخی به اشتباه بدون توجه به این تفاوت تا آن جا هم پیش رفته اند که هنر ایرانی را وام گرفته از هنر رومی می دانند. نقش برجسته ی رومی پیرو معماری است و ابعاد آن همواره محدود است،در نقطه ی مقابل در نقش برجسته ی ساسانی قد اشخاص از حد طبیعی تجاوز می کند.برجسته رومی درصدد تعبیر حقیقی تاریخی،رویدادی سیاسی به وسیله ی تصویر هایی پی در پی است که در آن حقیقت و مجاز با یکدیگر توام اند.برجسته ی ساسانی که آن هم حاکی از رویدادی تاریخی است ، اما روی بخش ممتاز این واقعا ثابت می گردد و فقط به همان محدود می شود.هنر غرب حکم فیلمی را دارد که جریان می یابد ولی در شرق مانند عکسی است که بر روی صحنه ای که بیشتر معرف رویدادی است،متوقف می شود.به این وجه فتح و غلبه در پرده ای تجسم می یابد که در آن شاه یا نماد خدا سرپا یا سوار بر اسب دشمن را که بر زمین افتاده لگد کوب می کند،در پرده ای دیگر شاه ساسانی رقیب را با اسبش سرنگون می سازد.در فرجام ستیز شکی نیست،لحظه ی مهیج وجود ندارد و این حجاری با آن که سکون یک رویداد را به نمایش می گذارد آدمی را به وجد می آورد و این تفاوتی است که هنر ساسانی را از هنر بیزانسی جدا می سازد.رابطه ی این هنر با حجاری های کاخ پارسه که داریوش شاه را در حال کشتن شیری نشان می دهد،شگفت آور است.
گسترش هنر ساسانی اما این هنر و فرهنگ همان گونه که در آغاز سخن گفته شد به فراتر از مرز های ایران نیز نفوذ کرد.از نمونه های نخستین ساختمانی و معماری ساسانی در غرب ،نه تنها در بیزانتوم و در قصر ابوبا (پلیسکای نوین)در بلغارستان که از کاخ های فیروز آباد و سروستان الگو برداری شده است ، بلکه در غرب فرانسه هم مورد تقلید و اقتباس قرار گرفت.نیایشگاه خصوصی اواخر قرن هشتم که به وسیله ی اسقف تئودلف در آلمان دوپروس ، در نزدیک اورلئان به شکل آتشگاه ساخته شد در بخش گسترده ای از آن نقش ها و قالب های معماری ساسانی اقتباس شده است. و با موزائیک هایی تزئین یافته بود که دارنده ی درخت زندگی بود و شباهت کاملی به موزائیک هایی داشت که درب ورودی غار طاق بستان قراردارند.کلیسای سن فیلیبرت از قرن دهم یا یازدهم میلادی در تورنی(Touus)یادآور کاخ سلطنتی ایوان کرخه می باشد.نقش برجسته های تعدادی از تابوت های سنگی بربریان در فرانسه و اسپانیا از نقش نماهای عهد ساسانی پر است.گچ بری های سبک ساسانی در آرامگاه ابس اگیلبرتا Abbess agilberta))در قرن هفتم در سرداب صومعه ی ژواره(jouare)تزئین داده شده بود وبرخی از پیکر تراشی های پیش از رومانک و رومانسک رومی وار در فرانسه و ایتالیا از هنر ساسانی الهام گرفته بود.در کامپانی ایتالیا،جدار های زیبای مرمرین نیایشگاه خصوصی سن اسپرنو ST Aspreno در ناپل و دیوار های نقش برجسته ی معروف قاب بندی های چوبی کلیسای جامعه ی سورنتو برگرفته از هنر ساسانی بود.آثار منش مذهبی و زیبایی شناختی ایران در هند،افغانستان و آسیای مرکزی از اهمیت شایانی برخوردار است.و هنر متمایزی را با قالب خاص ایرانی به وجود آورده است که موجب شکوفایی هنر آسیای مرکزی شد. در این جا کافی است از کانون هاس کوچا،تومشوک و تورفان یادی به میان آوریم که این هنر را به چین بردند.هنر ایران در روزگار سلسله ی تانگ از حمایت ویژه ای برخوردار شد و از آن را به کره و ژاپن نیز نفوذ کرد.در روسیه نیز مقدار زیادی از ظرف های نقره ای ساسانی به دست آمده است که نقش آن ها شکار یا مهمانی پادشاه و یا هدیه دادن به شاه و یا مقامات کشوری است. چهره ی وی به عنوان سرمشق هنرمندان بیزانسی برای تجسم چهره ی مسیح پیروزمند به کار برده اند. و پس از آن نیز هنر مندان در نقوش برجسته و گچ بری های کلیساهای کهن فرانسه انگشت سبابه ی خم شده ای را که نشانه ی احترام به شاه و یا بزرگان در دوره ی ساسانیان بوده است نقش کرده اند.اما همانگونه که گفته شد وارث حقیقی هنر و فرهنگ ساسانی اسلام است.برخی بر این باورند که هنر ساسانی با آمدن اسلام از بین رفت و خاموش ماند.ولی در راستی این گونه نیست،هنر اسلامی جز ادامه ی هنر ساسانی چیزی نیست.هنر به ظاهر خاموش ساسانی در باطن هنر اسلام نمایان شد.در گچ بری ها و نقش های خرمایی دیواری که دارای غنچه ی و گل و بوته است به روشنی این الگو برداری از هنر ساسانی نمایان است و یا از نمونه ی دیگر این تاثیر پذیری می توان از درخت زندگی که یکی از سمبل های پیش از اسلام است نام برد که در اوستا نیز از این درخت نام برده شده است و آن را به نام هم یا همای سفید می شناسیم که دارای قدرت فناناپذیری و شفا بخشی است و در اسلام با نام درخت طوبی تغییر شکل داده است. آنچه گفته شد می خواهم نتیجه بگیرم که هنر ساسانی یک هنر بومی در اندازه ی خطه ای ناچیز نبوده است.از آثار بسیار این هنر و فرهنگ می توان پی به گستردگی آن برد.این هنر در زمان خود نقش بسزایی در تکامل جهان هنر ایفا کرده است و این ارزش انکار ناپذیر است.خاموشی آن را هرگز نمی توان پذیرفت و یا آن را به اسلام نسبت داد،همانطور گفته شد آثار یک تاثیر بزرگ همواره جاودانه می ماند،هنر ساسانی نیز جاودانگی خود را مدیون گستردگی خود است.رومن گریشمن در این باره می گوید:"هر اندازه هنر نیرومندتر بود،تاثیر آن به نقاط دورتر می رسید و دوام و بقای آن در سرزمین های دوردست مطمئن تر بود."او در ادامه سرنوشت هنر ساسانی را نیز همین گونه می خواند و سپس به آثار بی شمار این هنر در پهنه ی گیتی می پردازد.
"امید است بتوانیم این فرهنگ و این تاریخ کهن را بیش از پیش بکاویم و دریابیم و به ارزش های آن پی ببریم."
پی نوشت ها: ایران در زمان ساسانیان،نوشته ی آرتور کریس تنسن،برگردان رشید یاسمی.
ایران از آغاز تا اسلام،نوشته ی رومن گریشمن،برگردان محمد معین.
باستان شناسی و هنر ماد،هخامنشی،اشکانی،ساسانی:علی اکبر سرافراز،بهمن فیروزمندی.
هنر پارتی و ساسانی،نوشته ی ماریو بوسایلی،آمبر توشراتو،برگردان دکتر یعقوب آژند.
هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی: نوشته ی رومن گریشمن،برگردان دکتر بهرام فره وشی.
همکنش فرهنگ و هنر ،فرهاد ساسانی.