ایندو-پاسیفیک پویاترین و متنوع­ترین منطقه جهان است. این منطقه به کانون اصلی سیاست و اقتصاد جهان تبدیل شده است. طی یک دهه اخیر توجه جهانی به منطقه ازنظر استراتژیک و اقتصادی افزایش یافته است. ظهور و نفوذ چین به عنوان یک قدرت بزرگ تهدیدی برای هژمونی امریکا در سطح نظام بین­الملل و هند در سطح منطقه­ای بوده است. امریکا جامع­ترین شریک استراتژیک هند است. هر دو کشور منافع استراتژیک مکملی دارند؛ امریکا خواهان حفظ هژمونی اقتصادی و نظامی در جهان است و هند بهنوبه خود در پی گسترش روابط امنیتی با امریکا است تا در آینده شرایط تبدیل­شدن این کشور به یک قدرت منطقه­ای را تسهیل کند. سؤال اصلی مقاله این است که امریکا و هند چه رویکردی نسبت به منطقه ایندو-پاسیفیک دارند؟ فرضیه مقاله این است که هند در استراتژی­ ایندو-پاسیفیک امریکا نقش «پیشرو» یا محوری دارد، اما این به معنای اتحاد نظامی و امنیتی دو کشور نیست، هند تلاش دارد تا استقلال استراتژیک خود را در موضوعات منطقه­ای ایندو-پاسیفیک حفظ کند. دو کشور در تعریف جغرافیایی منطقه، نوع مواجهه با ظهور چین و محوریت آسهآن در منطقه رویکرد متفاوت دارند. این پژوهش با رویکرد تحلیلی و بهره­گیری از استراتژی­های امنیتی دو کشور تهیه شده است., ...ادامه مطلب
خروج امریکا از افغانستان مؤلفهای مهم از بازگشت واشنگتن به استراتژی «بازموازنه» است، استراتژی که بر بسیج منابع در مناطق حیاتی جدید دلالت دارد. بازتوزیع قدرت در نظام بینالملل، امریکا را به بازتعریف منبع تهدید (از تروریسم به هژمونیکگرایی قدرتها) و کانون تهدید (عمدتاً از آسیای غربی به آسیای شرقی) واداشته است. صعود چین طی سه دهه گذشته به اصلیترین چالش هژمونی امریکا در آسیا-پاسیفیک تبدیل شده است. افزونبراین، روسیه بهواسطه گسترشگرایی استراتژیک در اروپا و ایران بهدلیل فعالگرایی منطقهای و هستهای در خاورمیانه نیز چالشهای هژمونی امریکا محسوب میشوند. پرسش اصلی آن است که امریکا برپایه چه اهداف و دلایل استراتژیک به خروج از افغانستان مبادرت کرده است؟ فرضیه آن است که دلیل و هدف اصلی که امریکا را به خروج از افغانستان برانگیخته، مواجهه موقعیت هژمونیک آن با افزایش نفوذ چین بهعنوان بالاترین اولویت و سپس روسیه و درنهایت ایران است. هدف مقاله، آن است تا خروج امریکا از افغانستان را درچارچوب بازموازنهسازی تحلیل کند که مستلزم شناخت متغیرهای بینالمللی و متضمن ارزیابی پیامدهای منطقهای بازموازنهسازی ازمنظر امریکا است. روش تحقیق از نوع توصیفی، تحلیلی است و براساس رهیافت ساختاری و نظریه نورئالیسم تهاجمی، بازتاب سیاست بازموازنه امریکا در خروج از افغانستان تبیین میشود., ...ادامه مطلب