تاریخ وطن

متن مرتبط با «مدرنیته» در سایت تاریخ وطن نوشته شده است

دشواره رویاگونگی و توسعه؛ نگاهی به مناسبات دولت با مدرنیته در ایران پسا انقلاب

  • ورود مدرنیته به ایران با چالش‌های متعددی همراه بوده‌است، به طوری‌که جامعه ایرانی در مواجهه با امر مدرن، دغدغه حفظ هویت بومی خود را داشته‌است. چالش‌های یک سده اخیر در ایران حاکی از آن است‌که جامعه ایرانی با مدرنیته مشکل نداشته بلکه با ایدئولوژی دگرساز غرب‌گرا که بر تفکر مدرن سایه انداخته بود، سرستیز داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، هم‌چنان تقابل سنت و مدرنیته که میراثی تاریخی محسوب می‌شد، خودنمایی می‌کرد. هریک از دولتمردان پس از انقلاب به دلیل اقتضائات ناشی از انقلاب با ایدئولوژی غرب‌گرا از در خصومت درآمدند اما با مدرنیته و ماشین فاوستی توسعه مدرن نه تنها هیچ مشکلی نداشته بلکه به عنوان پیشرانان امر مدرن نقش‌آفرینی کرده‌اند. نوشتار پیش‌رو درصدد است تا پرچمداری دولت‌های ایران پسا انقلاب در پیشبرد امر توسعه مدرن را به رغم تعارضات ایدئولوژیکی با ایدئولوژی غرب‌گرا که خود را به صورت تخاصم با غرب نمایان ساخته بود، به نمایش بگذارد. این نوشتار هم‌چنین در راستای اثبات مدعای بالا به شیوه توصیفی و تحلیلی، از مدل نظری تلفیقی فاوست گوته، امرنمادین لکان و جهان زیست هابرماس بهره‌گرفته است., ...ادامه مطلب

  • سخنرانی آرش اباذری با عنوان «هگل و مدرنیته های متعدد»

  • صدانت سخنرانی آرش اباذری با عنوان «هگل و مدرنیته های متعدد» به صورت کلی، نظریه‌های درباره مدرنیته را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: ادعای دسته اول -که می‌توان آن‌ها را نظریه مدرنیزاسیون نامید- آن است که تنها یک شکل زندگی مدرن وجود دارد و آن همان چیزی است که اکنون در غرب محقق شده است؛ یعنی شکل زندگی‌ای که نظام اقتصادی‌اش، نظام سرمایه‌داری مبتنی بر بازار آزاد است و نظام سیاسی‌اش مبتنی بر ایده حقوق بشر و دموکراسی نمایندگی که در آن تصمیم‌گیری‌های کلان جامعه از طریق جمع جبری نظرات تک‌تک افراد تعیین می‌شود. دسته دوم، نظریه‌های پسااستعماری هستند که ادعا می‌کنند اساساً چیزی جهان‌شمول به نام مدرنیته وجود ندارد. بلکه شکل زندگی مدرن که ابتدا به صورتی کم‌وبیش اتفاقی در غرب شکل گرفته است، تنها در همان غرب مشروعیت دارد، اما این شکل زندگی از طریق تفوق نظامی یا اقتصادی غرب بر جهان، خود را به شکل جهان‌شمول جا زده است. مطابق نظریه‌های پسااستعماری، چیزی به نام علوم انسانی جهان‌شمول، یا فلسفه جهان‌شمول، (و در شکل افراطی‌اش) علم جهان‌شمول وجود ندارد و هر فرهنگ و کشور غیرغربی، علوم اجتماعی بومی، فلسفه بومی و علم بومی خود را دارد. ادعای من در این سخنرانی آن است که اگر هگل را خوب بخوانیم و درباره‌اش فکر کنیم، راه سومی درباره فهم مدرنیته پیش روی ما قرار می‌دهد. بر طبق این راه سوم -که جزئیاتش را در سخنرانی بیان خواهم کرد- اگرچه آرمان‌ها و هنجارهای مدرنیته قطعاً جهان‌شمولند، تنها یک ساختار ممکن اقتصادی و سیاسی مدرن وجود ندارد (به‌ویژه که ساختار کنونی جوامع مدرن در سرتاسر دنیا مملو از تناقضات و مشکلات است). بنابراین، راه برای تجربه جدیدی از مدرنیته، یعنی ساماندهی متفاوتی از عرصه اقتصادی و سیاسی مدرن، برا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها