صدانت مقاله «نسبت شرطبندی پاسکال و دینداری سنتی» نوشتهی روح الله پورمطهری چکیده در پژوهش حاضر، نسبت میان شرطبندی پاسکال و عقلانیت دینداری سنتی بررسی میشود. در آن، پرسش این است که در صورت صحت شرطبندی پاسکال، آیا میتوان از آن، عقلانیت دینداری سنتی را نتیجه گرفت یا خیر؛ یا اینکه بهعکس، شرطبندی پاسکال بهزیان عقلانیت دینداری سنتی هم هست و بهلحاظ منطقی، با آن ناسازگاری دارد. به این منظور، پس از تقریر شرطبندی پاسکال و ارائهٔ تعریفی از دینداری سنتی، از رابطهٔ ایندو، در دو بخش گفتوگو شده است. نتیجهٔ این بررسی آن است که شرطبندی پاسکال، نهتنها عقلانیت دینداری سنتی را اثبات نمیکند، که این استدلال، بر فرض صحت آن، با دینداری سنتی ناسازگار است. مقدمه یکی از استدلالهایی که در زمینهٔ باور به وجود خدا مطرح شده است، بهنام «شرطبندی پاسکال» شناخته میشود (پامر، ۱۳۹۳: ۵۲۳). بِلِز پاسکال ریاضیدان، فیزیکدان و فیلسوف فرانسویِ قرن هفدهم میلادی است. استدلال او از دستهٔ دلیلهای عملگرایانه (خسروی فارسانی و اکبری، ۱۳۹۰: ۶) و احتیاطمحور و سودمحور (زادیوسفی و سعیدیمهر، ۱۳۹۴: ۴۴؛ خسروی فارسانی و اکبری، ۱۳۹۰: ۷) است. در این دسته از دلیلها، بر وجود خدا در عالم واقع استدلال نمیشود؛ زیرا پیشفرض این است که دلیلهایی که بر وجود خدا اقامه شدهاند، اشکالاتی دارند و نمیتوان وجود خدا را بهوسیلهٔ آنها اثبات کرد. دلیلهای عملگرایانه با این هدف اقامه میشوند که باور ما به وجود خدا توجیه عقلانی بیابد؛ یعنی میگویند هرچند وجود خدا در عالم واقع اثبات نشده است، باور به وجود خدا سودمند است یا مصلحت دارد و به این جهت، چنین باوری عقلانی است (زادیوسفی و سعیدیمهر، ۱۳۹۴: ۴۴). در این تحقیق, ...ادامه مطلب
صدانت نسبت سنجی انواع خداناباوری با خداناباوریهای دوستانه و غیردوستانه؛ با نگاهی به نظریه ویلیام رو نسبت سنجی انواع خداناباوری با خداناباوری های دوستانه و غیردوستانه؛ با نگاهی به نظریه ویلیام رو نویسنده: هادی حکیم شفایی در این نوشتار، ابتدا مدل او را در تبیین مفهوم خداناباوریِ دوستانه و غیردوستانه به شرح زیر می آوریم و سپس با طرح سه نوع خداناباوری بر اساس منشاء باور، امکان و میزان گرایش هر یک از انواع خداناباوری به خداناباوری دوستانه و غیردوستانه را بررسی خواهیم نمود و فرضیه هایی ارائه خواهیم کرد. طبق مدل ویلیام رو، خداناباوری را بر اساس درجه گشودگی آن به خداباوری می توان به سه دسته تقسیم نمود: ۱_ خداناباوری غیردوستانه unfriendly atheism ۲_ خداناباوری بی تفاوت indifferent atheism ۳_ خداناباوری دوستانه friendly atheism خداباوری را هم بر اساس ویژگی ها و درجه سیطره ی خدا بر عالم، به دو دسته می توان تقسیم کرد: ۱_ خداباوری موسع broad theism ۲_ خداباوری مضیّق narrow theism خداناباوری غیردوستانه، نوعی فهم از هستی است که هر گونه موجود قدسی و ماورایی را انکار می کند و باور به هر نوع مفهوم از خدا را ناموجه می داند. خداناباوری بی تفاوت، بیشتر، یک وضعیت روانشناختی است که فرد متعلق به آن، میان خداناباوری دوستانه و خداناباوری غیردوستانه، موضع خاصی ندارد و بی تفاوت است. خداناباوری دوستانه، نوعی فهم از هستی است که به وجود خدا باور ندارد اما در عین حال معتقد است نوع خاصی از خداباوری می تواند موجه باشد و باورمندان به نوع خاصی از خدا در باور خویش، صاحب مبنا هستند. پس در این تقسیم بندی، تعبیر دوستانه یا غیردوستانه، ارتباطی به رفتار دوستانه یا غیردوستانه ندارد. یک فرد متعلق به خداناباوری غیردوس, ...ادامه مطلب
حقیقت و ماهیت رابطۀ دین و قدرتِ سیاسی یکی از مسائل مهم در باب نظام فکر و عملِ سیاسیِ دورۀ ساسانی است. این پژوهش کوششی مقدماتی در ارزیابی دقیقترِ رابطۀ پیچیده و چندلایۀ دین و سیاست در اندیشۀ سیاسی ایرانِ ساسانی با تحلیلِ تطبیقی رابطۀ دین و سیاست در کتاب عهد اردشیر و آرای ماکیاولی است. در این مقاله با روشی مقایسهای و نیز با کاربست روش اسکینر در فهم منطق درونی متون، رسالۀ عهد اردشیر را با تمرکز بر انگارههای دینی-سیاسی آن در تطابق با آرای ماکیاولی در شهریار و گفتارها مورد مطالعه قرار دادیم. بررسی ما نشان میدهد که اگر «کارکردهایِ سیاسیِ دین»، «ضرورت بازآرائیِ دین» و «تقدم مصلحت بر اخلاق» در نگاه ماکیاولی به رابطه دین و سیاست را معیار قرار دهیم، عهد اردشیر متضمن تمامی این عناصر در نگاه به دین در سیاست است. از اینرو میتوان این اثر را دربردارندۀ طرحی نظری از چگونگی و دقایقِ رابطۀ دین و سیاست دانست. اردشیر در عمل و نظر از همان آغازِ یکداستان کردن ایرانیان به استفاده از ابزار دین و دقائق آن بدانسان که ماکیاولی سدهها بعد اندیشیده بوده است، اما به سبب فقدان مقدمات فکری و تاریخی، نمیتوانسته همچون ماکیاولی نظریهپرداز دوران گذار باشد., ...ادامه مطلب
مشروطهگرایی با تحدید قدرت نظام پادشاهی از طریق قانون همراه بوده است. مهم نیست در انگلستان یا ایران اتفاق افتاده باشد، مهم این است که گفتمان اقتدارگرای نظام پادشاهی از دین برای مشروعیتبخشی خود استفاده میکرد. اینک مشروطهگرایی با ارائه تفسیری دموکراتیک از دین در تلاش بوده تا گفتمان جدیدی را مفصلبندی نماید که ضمن مشروعیتبخشی به نظام سیاسی، حقوق افراد جامعه را نیز محترم شمارد. این مقاله، با بررسی تطبیقی این موضوع در آرای سیاسی جان لاک و علامه نائینی به این نتیجه رسیده که گر چه هر دو اندیشمند مبانی گفتمانی خود را بر دین استوار ساختهاند اما در فرایند واگذاری حاکمیت به مردم و در نتایج آن کاملاً متفاوت نظریهپردازی کردهاند. بهگونهای که لاک در فرایند واگذاری حاکمیت به جای آموزههای دین به عقل انسانی گذر کرده و در نتیجه یک جامعه مدنی عرفی و فارغ از دخالت کلیسا ترسیم نموده است. این در حالی است که نائینی، همانگونه که سیاست را بر دین مبتنی کرده، جامعه و سیاست را در ذیل دین مورد بررسی قرار داده است. این یعنی عدم التزام حتمی جامعه و سیاست لاک به دین، و التزام حتمی جامعه و سیاست نائینی به دین., ...ادامه مطلب
دموکراسی کلاسیک شکل بسیط دموکراسی بر مبنای رای اکثریت است. تجربه این نوع از دموکراسی در طول تاریخ نشان داد که برآمدن اکثریت میتواند به”خودکامگی اکثریت” و تضییع حقوق اقلیت بینجامد. لیبرال دمو, ...ادامه مطلب