صدانت بررسی تطبیقی نظریه خطای جان مکی و نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی بررسی تطبیقی نظریه خطای جان مکی و نظریه ادراکات اعتباری علامه طباطبایی نویسندگان: امید کشمیری دانشجوی دکتری فلسفه دین دانشگاه تهران(پردیس فارابی) محمدرضا امینی دانشجوی دکتری فلسفه اخلاق دانشگاه ادیان و مذاهب چکیده مقاله حاضر کوششی است در راستای تبیین و تطبیق دو نظریه فرااخلاقی «خطا» و «ادراکات اعتباری» ازسوی جان مکی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی. این مقاله که از حیث روش تحقیق به روش کتابخانهای انجام شده، تلاشی است برای کشف، تحلیل، تبیین و صورتبندی پیشفرضهای ضمنی و مصرَح دو نظریه مهم فرااخلاقی، تحت عناوین «نظریۀ خطا» و «ادراکات اعتباری» که بهترتیب از سوی جان مکی و سیدمحمدحسین طباطبایی طرح شدهاند. از آنجاکه زبان اخلاق، متافیزیک اخلاق، عقلانیت اخلاق و معرفت اخلاقی، برخی از مهمترین پیشفرضهای فرااخلاقی است، در تحقیق حاضر به تحلیل این مؤلفهها میپردازیم. نتیجه مقایسه این است که اگرچه وجه افتراق مهم نظریه اعتباریات با نظریه خطا در یکی از مبانی انسانشناختیِ معرفت اخلاقی این دو نظریه است -که در یکی (نظریۀ اعتباریات) از وجود و اعتبارِ ادراکاتِ اعتباری ثابت که ریشه در طبیعت بشری دارد سخن میرود- با اینحال ناواقعگراییِ اخلاقی در متافیزیک اخلاق، شناختگرایی در زبان اخلاق، واقعگروی اخلاقی در عقلانیت اخلاق و ناواقعگرایی در معرفت اخلاقی از اشتراکات مهم این دو نظریه است. . . منتشر شده در نشریه تأملات فلسفی دوره ۱۳، شماره ۳۰، صفحه ۵۳۱-۵۶۸، شهریور۱۴۰۲ دریافت فایل PDF این مقاله . . کلیدواژهها: نظریه خطا، نظریه اعتباریات، وجودشناسی اخلاقی، معرفتشناسی اخلاق، عقلانیت اخلاق، زبانشناسی اخلاق. مقدمه از , ...ادامه مطلب
مشروطهگرایی با تحدید قدرت نظام پادشاهی از طریق قانون همراه بوده است. مهم نیست در انگلستان یا ایران اتفاق افتاده باشد، مهم این است که گفتمان اقتدارگرای نظام پادشاهی از دین برای مشروعیتبخشی خود استفاده میکرد. اینک مشروطهگرایی با ارائه تفسیری دموکراتیک از دین در تلاش بوده تا گفتمان جدیدی را مفصلبندی نماید که ضمن مشروعیتبخشی به نظام سیاسی، حقوق افراد جامعه را نیز محترم شمارد. این مقاله، با بررسی تطبیقی این موضوع در آرای سیاسی جان لاک و علامه نائینی به این نتیجه رسیده که گر چه هر دو اندیشمند مبانی گفتمانی خود را بر دین استوار ساختهاند اما در فرایند واگذاری حاکمیت به مردم و در نتایج آن کاملاً متفاوت نظریهپردازی کردهاند. بهگونهای که لاک در فرایند واگذاری حاکمیت به جای آموزههای دین به عقل انسانی گذر کرده و در نتیجه یک جامعه مدنی عرفی و فارغ از دخالت کلیسا ترسیم نموده است. این در حالی است که نائینی، همانگونه که سیاست را بر دین مبتنی کرده، جامعه و سیاست را در ذیل دین مورد بررسی قرار داده است. این یعنی عدم التزام حتمی جامعه و سیاست لاک به دین، و التزام حتمی جامعه و سیاست نائینی به دین., ...ادامه مطلب