صدانت مقاله «نسبت شرطبندی پاسکال و دینداری سنتی» نوشتهی روح الله پورمطهری چکیده در پژوهش حاضر، نسبت میان شرطبندی پاسکال و عقلانیت دینداری سنتی بررسی میشود. در آن، پرسش این است که در صورت صحت شرطبندی پاسکال، آیا میتوان از آن، عقلانیت دینداری سنتی را نتیجه گرفت یا خیر؛ یا اینکه بهعکس، شرطبندی پاسکال بهزیان عقلانیت دینداری سنتی هم هست و بهلحاظ منطقی، با آن ناسازگاری دارد. به این منظور، پس از تقریر شرطبندی پاسکال و ارائهٔ تعریفی از دینداری سنتی، از رابطهٔ ایندو، در دو بخش گفتوگو شده است. نتیجهٔ این بررسی آن است که شرطبندی پاسکال، نهتنها عقلانیت دینداری سنتی را اثبات نمیکند، که این استدلال، بر فرض صحت آن، با دینداری سنتی ناسازگار است. مقدمه یکی از استدلالهایی که در زمینهٔ باور به وجود خدا مطرح شده است، بهنام «شرطبندی پاسکال» شناخته میشود (پامر، ۱۳۹۳: ۵۲۳). بِلِز پاسکال ریاضیدان، فیزیکدان و فیلسوف فرانسویِ قرن هفدهم میلادی است. استدلال او از دستهٔ دلیلهای عملگرایانه (خسروی فارسانی و اکبری، ۱۳۹۰: ۶) و احتیاطمحور و سودمحور (زادیوسفی و سعیدیمهر، ۱۳۹۴: ۴۴؛ خسروی فارسانی و اکبری، ۱۳۹۰: ۷) است. در این دسته از دلیلها، بر وجود خدا در عالم واقع استدلال نمیشود؛ زیرا پیشفرض این است که دلیلهایی که بر وجود خدا اقامه شدهاند، اشکالاتی دارند و نمیتوان وجود خدا را بهوسیلهٔ آنها اثبات کرد. دلیلهای عملگرایانه با این هدف اقامه میشوند که باور ما به وجود خدا توجیه عقلانی بیابد؛ یعنی میگویند هرچند وجود خدا در عالم واقع اثبات نشده است، باور به وجود خدا سودمند است یا مصلحت دارد و به این جهت، چنین باوری عقلانی است (زادیوسفی و سعیدیمهر، ۱۳۹۴: ۴۴). در این تحقیق, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله «تکثرگرایی حقوقی-فقهی، ثابتات شریعت و نظام تقنینی ایران» نوشتهی محسن برهانی و الهه لطفعلیزاده تکثرگرایی حقوقی-فقهی، ثابتات شریعت و نظام تقنینی ایران نوع مقاله : مقاله پژوهشی نویسندگان: محسن برهانی (دانشگاه تهران) الهه لطفعلی زاده (دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران) وجود مؤلفههای تاثیرگذار بر نظام حقوقی نقطه عزیمت پلورالیسم حقوقی است؛ نظریه ای که محوریت آن، بررسی تکثر در یک نظام حقوقی است. با توجه به وجود نوعی تعدد و چندگانگی در اغلب نظامهای حقوقی از قبیل تکثر در مبانی و منابع، ضرورت توجه به این نظریه نمایان میگردد؛ امری که در نظام حقوقی ایران نیز قابل بررسی میباشد. نظام حقوقی ایران از زمان مشروطه در دوگانه شریعت/قانون قرار گرفته و جایگاه این دو به عنوان منبع هنوز یکی از مسائل اصلی نظام حقوقی ایران است. با تصویب اصل چهارم قانون اساسی و مسئولیت شورای نگهبان در تطبیق مصوبات مجلس با موازین اسلامی، این مسأله پیچیدهتر شد، چرا که استنباط فقهی امری متکثر است و یافتن یک نظر و جمع آن با اراده عمومی نیازمند تامل میباشد. در این مقاله با تبیین مفهومی تکثرگرایی حقوقی و فقهی و توجه به ظرفیتهای فقه اسلامی به این مهم پرداخته شده است که در صورت تکثر فتاوا، مجلس در انتخاب هر یک از نظرات به عنوان مبنای فقهی، اختیار دارد و شورای نگهبان نمیتواند به استناد مغایرت مصوبه با نظر فقهی دیگر، آن مصوبه را خلاف شرع تشخیص دهد. دانلود فایل PDF این مقاله از سرور اول | سرور دوم مقاله «تکثرگرایی حقوقی-فقهی، ثابتات شریعت و نظام تقنینی ایران» نوشتهی محسن برهانی و الهه لطفعلیزاده رضا ایرانمنش , ...ادامه مطلب
صدانت مقاله موسی اکرمی با عنوان «پرسشِ همچنان مبرمِ «چه باید کرد؟»» اشاره: پیش از این من دو بار در پیوند با بحرانهای موجود در میهنمان ایران متنی را با عنوان «چه باید کرد؟ » در گذرگاه تلگرامی خود منتشر کردهام: در ۱۱ امرداد ۱۳۹۷/ دوم اوت ۲۰۱۸ و ۲۴ دی ماه ۱۳۹۸ / ۱۴ ژانویۀ ۲۰۲۰. هم اینک میتوان آن متن را با اندکی جستوجو در اینترنت یافت. اینک نیز، در پیوند با وضعیت بحرانی کنونی میهنمان، ضروری به نظر میرسد که آن متن، با تغییراتی به منظور روشنگری بیشتر، برای سومین بار منتشر شود. * موسی اکرمی، پنجشنبه، بیست و نهم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ * ۱. ایرانیانی که پیش از اوایل دهۀ ۱۳۵۰ زاده شده و هم اینک در درون یا بیرون کشور زندگی میکنند و نسبت به سرنوشت میهن خود حساساند کمابیش به یاد دارند و میدانند که در شرایط وجود مشکلات گوناگون بنیادین در بخشهای گوناگون کشور، و با کوششهای مبارزاتی و آگاهیبخشی طیف گسترده و رنگارنگی از مخالفان وضع موجود و خواستاران وضع مطلوب سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، درصد بالائی از اقشار گوناگون جمعیت شهری و روستایی و عشایری کشور، با آرزوها و امیدهای بازتاب یافته در انواع نوشتهها و شعارها و سخنرانیهای ذیربط، و همچنین با آمادگی برای فداکاری و حتی جانفشانی در راه آن آرزوها و امیدها، یک انقلاب پر شور را – در مرحلۀ سرنگونی حکومتی که مانع تحقق آن آرزوها و امیدها بود – به پیروزی رساندند، انقلابی که هم شماری از آرمانهایش در دورۀ پیشامدرن ریشه داشتند هم خود ادامۀ مبارزات آرمانگرایانهای بود که در آستانۀ ورود ایران به مدرنیته با مشروطهخواهی و طلب نهادهای مدرن زندگی اجتماعی و ساختار سیاسیِ استوار بر میثاق ملیای چون قانون اساسی به بلوغ نسبی رسیده بود. ۲. اینک میهن, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله «مبنای روانکاوانهی عشق» نوشتهی حمیدرضا یزدانی مبنای روانکاوانهی عشق حمیدرضا یزدانی چکیده: سخن گفتن از عشق کار چندان ساده ای نیست اما نوشتن از آن اگر محال نباشد کمینه بسیار دشوار است. عشق ملموس ترین واژه ایست که انسان شنیده و با آن زیسته است اما حقیقتا عشق چیست؟ در کدامین نقطه انسان عاشق می شود؟ کدامین عامل سبب می شود انسان در وجودش گرمای عشق را احساس کند؟ و مهمتر از آن کدام خط باریک، بین عاشق بودن و دوست داشتن مرزبندی ایجاد می کند؟ در این مقاله بر مبنای آرای فروید و آناکاویِ او از مفاهیمِ “ماتم و ماخولیا” و همچنین تفسیری که ژیژک از آرای فروید و این مفاهیم بدست می دهد، در پی آنیم که درباره چراییِ عشق و نقطه آغاز آن تدقیق دقیق نماییم. در حقیقت در پی یافتن پاسخی برای این سوال هستیم که چگونه یک فرد نیمه گمشده انسان میشود و مهمتر اینکه چگونه می توان این امر را تشخیص داد. پس از این مهم و با نظر به اینکه ربط وثیقِ عشق با حیات دینی انسان انکارناپذیر بوده و میتوان رابطهی انسان با خدای خویش را بارزترین و زیباترین جلوه گاه عشق دانست که انسان را از فرش به عرش می برد و بال پرواز او را فراهم میکند، عاملی که سبب ایجاد شکاف بین عشق الهی و عشق زمینی می شود را مورد واکاوی قرار میدهیم. از این رهگذر پرتویی بر منشا اختلاف عشق زمینی و الهی انداخته و معناداری زندگی انسانی را بررسی می نماییم. کلید واژهها: عشق، ابژه، میل به ابژه، معنای زندگی، امر متعالی مقدمه: سخن گفتن از عشق چندان کار ساده ای نیست اما نوشتن از آن اگر محال نباشد حداقل بسیار دشوار است. بیجهت نبود که مولانا در وصف عشق در مثنوی معنویِ خود می نالید که: هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خج, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله آلان میرسون با عنوان «سه چهره ی اورشلیم (قدس)» غلامعلی کشانی: در روزهای آبان ۱۳۸۷ (نهم و دهم نوامبر ۲۰۰۸) ، رسانه ها خبری داشتند از جنگ و دعوای اسقف های ارتودوکس یونانی و ارتودوکس ارمنی در کلیسای مرقد مقدس شهر بیت المقدس؛ بر سر تصاحب جا و حضور در این کلیسا! جریان ازین قرار است که ۶ فرقهی کوچک مسیحی (در غیاب و در قیاس با کثرت جمعیت کاتولیک ها و پروتستان ها و انگلیکن های مسیحی که همهی اروپای غربی و قاره ی آمریکا و آسیا را، شامل می شوند)، قرنهاست که بر سر تصاحب متر به متر صلیبگاه مسیح – که اینک کلیسایی است که عکس آن در نوشتهی آخر این صفحه دیده میشود- در جنگند. دو گروه اصلی دیگر این دعوا ها، مسیحیان سوری و مسیحیان حبشی (اتیوپیایی) هستند. این ها اصلا به آن فرقه های بزرگ مسیحی اجازه ی ورود به این میراث خواری را نمیدهند، چون ادعای تاریخیت بزرگتری را دارند. می گویند “ما پیش کسوت تریم. این چشم آبی ها و مو بور ها اصلا کی هستند که در این جا “خود” را نشان بدهند و …” جنگ میان بزرگان معنوی ِ شش ملت، آنچنان مغلوبه است که همیشه پلیس مجبور به دخالت میشود. نکته اینجاست که همین دعاوی را می توان در میان سایر مدعیان تاریخی ی این شهر دید. و این است بهانه ی وجودی ِ این همه جدال های تاریخی و معاصر بر سر این تکه خاک ( فلسطین – اسراییل). فلسطین و اسراییلی که هر دو اشاره به یک واقعیت جغرافیایی واحد یا دو واحد جغرافیایی همسایه داشته و با اقوامی که در اساطیرشان، خود را برادر یکدیگر می دانند، قرن ها با یکدیگر تعامل همسایگی داشته اند. اما خوانندهی جستجو گر، منتظر این بهانه های بظاهر تاریخی نمی ماند تا شرح قضیه را بفهمد. او در عوض به ریشه های تداوم بقای قدرت های اجتماعی ِ متعدد می اند, ...ادامه مطلب
صدانت ترجمه مقاله «در دفاع از گواهی اخلاقی» از پائولینا اسلیوا با ترجمه امید کشمیری در دفاع از گواهی اخلاقی پائولینا اسلیوا[۱] مترجم: امیدکشمیری درباره نویسنده: پائولینا اِی. اسلیوا استاد دانشگاه کمبریج است. او بهطور گسترده در حوزه فلسفه اخلاق، معرفتشناسی گواهی، روانشناسی اخلاق و دین و فلسفه ذهن کار میکند و تالیفات متعددی در این موضوعات داشته است. او در مقالۀ حاضر به امکانِ حصولِ معرفت اخلاقی از طریق گواهی، نقش معرفتِ اخلاقی در تحسین و تقبیح، رابطه میان فهم و معرفتِ اخلاقی و سرشت مشورت اخلاقی میپردازد. دریافت فایل PDF مقاله In defense of moral testimony به زبان اصلی دریافت فایل PDF ترجمه مقاله In defense of moral testimony به زبان فارسی در مباحث جدید [فلسفی]، گواهی اخلاقی اعتبار چندانی ندارد.[۲]عمدتاً نظر بر این است که اگرچه گواهی منبع مناسبی برای باورهای نااخلاقی است، اما مبتنیکردن باورهای اخلاقی برآن، خالی از اشکال نیست. این مقاله برآن است که گواهی اخلاقی سزاوار این بدنامی نیست و گواهی اخلاقی بههیچروی، بیشتر از گواهی نااخلاقی مسئلهدار نیست.[۳] برخی براین نظرند که در باب تبعیت از دیگران در باورهای اخلاقی مشکلی شهودی وجود دارد: گویی چیز ارزشمندی در رسیدن به باورهای اخلاقی، توسط خود شخص وجود دارد. به عنوان مثال هیلز استدلال میکند: وقتی بزرگسالِ بالغی شدهاید و توانایی فکر کردن درباره مسائل اخلاقی را به تنهایی دارید]…[ دلایل محکمی برای انجام این کار دارید، در نتیجه امتناع از انجام این کار غیرقابل قبول است.[۴] اگرچه ممکن است کودکان نیاز به آموزش اخلاقی داشته باشند و از این رو باید حرف والدین خود را در مورد اینکه چه چیزی درست یا نادرست است بپذیرن, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله محسن رنانی با عنوان «سقوط» سقوط محسن رنانی / ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ سقوط هر شرکت، سازمان یا ساختار سیاسی و اجتماعی چهار مرحله دارد؛ وقتی مرحله چهارم رخ دهد «رخداد سقوط» پایان می یابد. جمهوری اسلامی سه مرحله اول سقوط را طی کرده است، نمیدانم تا کی و تا چه حد میتواند، با مقاومت، خشونت و امنیتی کردن جامعه، مانع تحقق مرحله چهارم شود؛ اما میتواند با تغییر رویه، پیش از آن که با «انقلاب از پایین»، مرحله چهارم سقوط نیز رخ دهد، از طریق «انقلاب از بالا»، احتمال فروپاشی را کاهش دهد. مقدمه: این متن را حدود دو ماه پیش نوشتم. واقعش مردد بودم که منتشر کنم یا فقط برای مقامات بفرستم. همه ما میدانیم که بالاخره کشور از شرایط فروبسته کنونی گذر خواهد کرد، اما تلاش همه ما باید این باشد که حکومت کمهزینهترین راه را برای گذار کشور انتخاب کند. این که ایران به سوی تجربه شیلی و آفریقای جنوبی برود یا به سوی تجربه لیبی و سوریه، ابتدا به رفتار حکومت بستگی دارد و پساز آن به رفتار جامعه. منافع ملی ایران اقتضا میکند که هر دو طرف (حکومت و جامعه) تمامی راههای کمهزینهتر را تجربه کنند. یعنی تحول انقلابی و خشونتآمیز باید آخرین راه حل باشد. با این نگاه بود که ابتدا نسخه اولیه این متن را برای آقای دکتر محمدجواد ظریف فرستادم و خواهش کردم اگر میتوانند آن را به دست مقام رهبری برسانند. هنوز هم گمانم بر این است اگر مقامات به صورت عریان با واقعیت روبهرو شوند، ناخودآگاه بر تصمیماتشان اثر میگذارد. اما پس از دو ماه ایشان پیام داد که تلاشش ناموفق بوده است. چنین شد که تصمیم گرفتم آن نوشته را با شرح و تفصیل بیشتر و بیانی بیپردهتر، برای انتشار عمومی بازنویسی کنم؛ که همین متنی است که میخوانید. من این نوشته ر, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله محمود درگاهی با عنوان «خاکستر شریعتی و توتیای طباطبایی» خاکستر شریعتی و توتیای طباطبایی محمود درگاهی با خاکستر ایدئولوژیکی که آل احمد و شریعتی در چشم ایرانیان کرده بودند، چشم بسیاری از اینان، کور یا کم سو شده بود. (طباطبایی، سید جواد، انقلاب ملی در انقاب اسلامی) تاخت و تاز طباطبایی در سلسله مقالات «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» یادآور تاخت و تازهای دن کیشوت در فضای خالی از حریف و در برابر بادها و آسیاب های بادی است! نوعی پهلوان پنبگی در روزگاری که به تعبیر اخوان، «طبل طوفان از نوا افتاده است!» روزگاری که در آن، شرایط پیش آمده، دست ها و دهان های حریفان طباطبایی را بسته و جامعه ی روشنفکران انقلابی و آرمان دار را – باز به تعبیر اخوان – به مزارآبادی تبدیل کرده است که در آن حتّی «وای جغدی هم نمی آید به گوش!»در این فضای مرگ زده و خاموش، که ره آورد سیاست های جاری کشور در چهار دهه ی اخیر است و همه ی گروه های روشنفکری متعهّد و مسئول را در نحله های مختلف آن، در نوعی درماندگی و سکوت سیاسی فرو برده، و جامعه را با بن بستی مأیوس کننده مواجه کرده است؛ هم ثابتی، گرداننده ی مسلخ های شاه، می تواند آفتابی شود و ابراز وجود کند و خود را از انقلاب و روشنفکران انقلابی طلبکار بداند!( ر.ک: در دامگهِ حادثه، گفت و گوی پرویز ثابتی ) در حالی که در سال های نخست انقلاب چنین کسانی روی آن را نداشتند که از سوراخ موش سر بیرون بیاورند! هم سخن گویان ادبیات خنثی و بی خاصیتِ پیش از انقلاب، شاملو را به مثابه ی صدای برجسته و بلندِ ادبیاتِ مسئول و متعهّد، به استیضاح بکشند که «این تعهد و التزام و مسئولیت تو در جهان چه تحولی ایجاد کرده است؟»(آزاد،۲۹) و طعنه بزنند که «شاملو امید داشت که صبحی راستین , ...ادامه مطلب
صدانت مقاله حسن محدثی با عنوان «چشماندازی نظری دربارهی خیزشهای اجتماعیی ایران» حسن محدثی: نوشتن این بحث بلند و طولانی با عنوان «چشماندازی نظری دربارهی خیزشهای اجتماعیی ایران» را در بحبوجهی یک جنبش اجتماعیی سراسری و از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ آغاز کرده ام و در ۱۱ آذر به پایان رسانده ام. الان که این نوشته را برای بازنشر کامل آن ویرایش میکنم، ۱۷ آذر ۱۴۰۱ است و جنبش همچنان ادامه دارد. نوشتن در بحبوحهی یک جنبش همراه با پیگیریی اخبار هر روزهی آن و نیز همراه با مطالعهی دیگر خیزشهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر در ایران، به من این امکان را داده است که به زمینهی اجتماعیی بروز آنها بیشتر توجّه کنم. کوشیدم تا جاییکه ممکن است در عین مفهومسازیی لازم برای تبیین و توضیح این پدیده، مفاهیمی قابل فهم برای مخاطب عام را بهکار بگیرم و تا جاییکه ممکن است دقیق سخن بگویم و از کلّیگویی پرهیز کنم. امیدوار ام این نوشته مورد توجّه مخاطبان ارجمند قرار گیرد. انتشار عمومیی آن به من فرصت دریافت نقدهای صاحبنظران ارجمند و آموختن بیشتر را میدهد. تعریف خیزش اجتماعی خیزش اجتماعی چیست؟ برای پاسخ به چنین پرسشی میبایست مفهوم خیزش اجتماعی را تعریف کنیم و مشخّصههای آن را بشناسیم. مراد من از خیزش اجتماعی هر نوع حرکت جمعی است که منتهی به بروز شکلی از نارضایتی در محیط اجتماعی میشود و در آن افراد ناراضیی متعدّدی شرکت میکنند. اما نارضایتی چیست؟ نارضایتی محصول سه چیز است: ۱) عدم پاسخگویی به نیازهای فردی و فرافردی، ۲) ایجاد اَشکالی از خسارت مادی و غیرمادی، ۳) عدم برآوردن توقّعات و چشمداشتها. عدم پاسخگویی به نیازهای فردی و ایجاد خسارت برای فرد، و عدم برآوردن چشمداشتهای فردی, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله حسن محدثی با عنوان «بستهبندی دین یا واسازی دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش» بستهبندی دین یا واسازی دین؛ مورد نزاع کدیور-سروش حسن محدّثی گیلوایی[۱] تاریخ دین تاریخی پیچیده است. هر قدر که بیشتر در آن نظر میکنیم و آن را به مطالعه میگیریم، با نکات تازهتری مواجه میشویم. یکی از مفاهیمی که میتواند بخشی از این تاریخ را به ما بنمایاند، مفهوم بستهبندی دین[۲] و دین بستهبندیشده[۳] است. در ادبیات جامعهشناسی دین اغلب دین بستهبندیشده در برابر دین زیسته[۴] قرار داده میشود و دوگانهی دین بستهبندی شده/دین زیسته صورتبندی میشود (Bouma, ۲۰۱۸). اما اولاً این دو لزوماً در تقابل با هم نیستند و همزمان میتوانند وجود داشته باشند و ثانیاً در یک سطح از واقعیت قرار ندارند زیرا یکی ناظر به زیستن دینی است و یکی ناظر به سازماندهی و صورتبندی دین است و در زبان فارسی ما این دو سطح را به درستی از هم جدا میکنیم و دین زیسته را در «دینداری» مورد بحث قرار میدهیم و آن را از «دین» جدا میکنیم. بنابراین، من دین بستهبندی شده را در برابر دین پیشابستهبندی قرار میدهم و از این دو مفهوم دو مرحلهی تاریخی متفاوت از حیات دین را مراد میکنم. بهعنوان مثال، ما میتوانیم از اسلام بستهبندیشده و اسلام پیشابستهبندی سخن بگوییم. بگذارید نخست از دین پیشابستهبندی سخن بگویم. دینِ پیشابستهبندی ادیان معمولاً از تجربهی باطنی و درونی بنیانگذارشان آغاز میشوند و سپس بنیانگذار، تعبیری و تفسیری از تجربهی خویش به اطرافیان و آشنایان ارائه میکند و آنان را نیز درگیر تجربهی خویش میسازد و بدین ترتیب جمعی درگیر یک تجربهی دینی و تفسیر و تعبیر مربوطه میشوند و گروه دینی آغازین شکل میگیرد و این, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله اعظم پویا با عنوان «غیبزدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا» غیبزدایی از جهان یا صورت زدایی از خدا نقدِ نقدِ فنایی بر دینشناسی عبدالکریم سروش اعظم پویا (دانشیار دانشگاه تهران، علوم قرآن و حدیث) ابوالقاسم فنایی در مقاله ای با عنوان «الهیات طبیعی شده، متافیزیک سبک و فیزیک سنگین: بررسی و نقد دین شناسی عبدالکریم سروش»[۱] (از این پس الهیات طبیعی شده) به نقد الهیات سروش میپردازد که بنا به توضیح وی شامل آراء سروش در باب دین ، دین شناسی و دینداری است (الهیات طبیعی شده، ۷). او این الهیات را «الهیات طبیعی شده» می نامد. به نظر او مناسب ترین و دقیق ترین عنوان برای توصیف پروژه سروش « طبیعی کردن الهیات» است.(همان، ۸) اما وصف « طبیعی شده» در «الهیات طبیعی شده» به چه معناست؟ او این وصف را معادل « مادی» و « فیزیکال» به کار برده است.( همان، ۱۷) یعنی سروش در پروژۀ خود درصدد «مادی کردن» الهیات بوده است. البته او می افزاید که می توان از تعبیرهای مشابهی همچون دنیوی کردن، بشری کردن، علمی کردن، انسانی کردن و تاریخی کردن هم برای «طبیعی کردن» استفاده کرد. (همان،۸) اما فنایی مینویسد « به دلایلی که در این جا مجال طرح آن ها وجود ندارد تعبیر «طبیعی کردن» را ترجیح می دهم » ( همان، ۹) . بنابراین، فنایی دلایل استفاده از مهم ترین اصطلاح به کار رفته در این مقاله را که بار همه نوشته اش بر دوش آن است به خواننده ارائه نمی دهد و آن را مبهم می گذارد. البته در ادامه به تدریج معنای این اصطلاح (نه دلایل ترجیح آن) بر خواننده بیشتر آشکار می شود و در مییابد که این اصطلاح در برابر « ماورای طبیعی کردن» و « الهیات ماورای طبیعی شده» قرار میگیرد. و بالاخره در یک توضیح دیگر فنایی «الهیات طبیعی شده» را الهی, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله حسین دباغ با عنوان «مولانا و عشق بی ادب» مولانا و عشق “بی ادب”: چرا تلقی مولانا از عشق می تواند اخلاق سوز باشد؟ حسین دباغ انتشار اولیه در نشریه حیات معنوی/ سال چهارم/ شماره یازدهم/ بهار ۱۴۰۱ آیا عشق ضرورتا آدمی را اخلاقی تر می کند؟ آیا در ساختار عشق عنصری نهفته است که ضرورتا توانایی اخلاقی زیستن را فراهم می کند؟ به نظر می رسد پاسخ مولانا مثبت باشد. نه تنها آدمیان که حتی شاید حیوانات به باور او با عشق بدل به موجودات اخلاقی تری می شوند. من در این نوشته استدلال می کنم که تقریر مولانا از یک تعارض رنج می برد. او از یک طرف عشق را درمان خودخواهی ما آدمیان می داند که “اخلاق ساز” است ولی از طرفی دیگر وقتی از عالم انسانی ارتفاع میگیرد و عشق را امری الهی قلمداد می کند خاصیت ویرانگری عشق “اخلاق سوز” می شود. پر بیراه نخواهد بود اگر ادعا کنیم که در نزاع میان عقل و عشق، مولانا در چندین جا صراحتا عشق را بالاتر می نشاند. چه آنجا که در داستان بایزید عقل در مقابل عشقِ به حق آواره می شود و کرنش می کند: نقل آمد عقل او آواره شد صبح آمد شمع او بیچاره شد عقل چون شحنهست چون سلطان رسید شحنهٔ بیچاره در کنجی خزید عقل سایهٔ حق بود حق آفتاب سایه را با آفتاب او چه تاب چه آنجا که از استعاره خانه مرغ و مهمانی اشتر در مثنوی و دیوان شمس استفاده می کند و خانه عقل با ورود عشق ویران و خراب می شود: چون به خانه مرغ اشتر پا نهاد خانه ویران گشت و سقف اندر فتاد خانهٔ مرغست هوش و عقل ما هوش صالح طالب ناقهٔ خدا و از بهر مرغ خانه چون خانهای بسازی اشتر در او نگنجد با آن همه درازی آن مرغ خانه عقل است و آن خانه این تن تو اشتر جمال عشق است با قد و سرفرازی اما در نزاع میان اخل, ...ادامه مطلب
صدانت مقاله هانا آرنت با عنوان «اقتدار، خشونت و تمامیتخواهی» اقتدار، خشونت و تمامیتخواهی نویسنده: هانا آرنت ترجمه: صالح نجفى، روزنامه شرق، ۱۱ دی ۱۳۸۴ یادداشت مترجم (صالح نجفى): ریچارد سنت در کتاب «اقتدار» (به ترجمه باقر پرهام، انتشارات شیرازه، ۱۳۷۸)، اقتدار را جزء نیازهاى بنیادى آدمى قلمداد مى کند. همچنان که کودکان به مراجع اقتدارى نیاز دارند که هدایتشان کنند و اطمینان شان بدهند، بزرگسالان نیز نیاز دارند نقش مرجع اقتدار را بازى کنند تا بتوانند تا حدودى به وجود خویش تحقق بخشند. ریچارد سنت ویژگى عصر جدید را در مواجهه با مسئله اقتدار این مى داند که افراد به جاى هراس از تضعیف نیروى اقتدار و فروپاشیدن آن (هراسى که در جوامع ماقبل مدرن بر آدمیان مستولى بود)، از نفس وجود اقتدار (یعنى از اقتدار فى حد ذاته) مى هراسند. به زعم او، در نهاد آدمى تمایلى شدید هست به اینکه محافظت شود، به اینکه احساس کند کسى، نهادى یا نیرویى (بشرى یا مافوق بشرى) او را در پناه خود گیرد. در زندگى مدرن اما ترس هاى دیگرى پیدا شده که افراد را از خود اقتدار و مراجع و عمال آن ترسانده: ترس از فریب خوردن، ترس از قربانى شدن آزادى به نام امنیت، ترس از توده هاى بى اراده و گول خورده و البته بى علاقگى به پیروى از مراجعى که دیگر شایستگى آمریت ندارند. با این همه، میل به هدایت شدن، امنیت داشتن و ثبات همچنان به جاى خویش باقى است. آرنت پنج دهه پیش (در خطابه اى که ترجمه اش را مى خوانید) اشاره به این مهم کرد که فروپاشى اقتدار زمینه ساز رژیم هاى یکه تاز و تمامیت خواه است. فقدان اقتدارخواه در عرصه حیات درونى و خواه در عرصه حیات جمعى فاجعه بار است. آدورنو در کتاب «شخصیت اقتدارطلب» که در سال هاى پس از جنگ انتشار یافت، نشان داد که چگ, ...ادامه مطلب
اخلاق و سیاست مناظره سید حسن اسلامی اردکانی [۱] این مقاله اولینبار در فصلنامه حیات معنوی شماره ۷ منتشر شده است درآمد با این فرض آغاز میکنم که اخلاق و سیاست پیوندی استوار دارند. گرچه در طول تاریخ سیاست بارها به اخلاق از پشت خنجر زده است و حتی کسانی, ...ادامه مطلب
مجازات، بازدارندگی، و تربیت اخلاقی دکتر سید حسن اسلامی اردکانی [۱] هر نظام اجتماعی برای پایایی خود نیازمند قوانین بازدارنده است که بخشی از آنها در قالب قوانین کیفری جلوهگر میشود. بدون قوانی, ...ادامه مطلب