در سالهای اخیر، شاهد ظهور پویش‏هایی اجتماعی و سیاسی در سراسر جهان هستیم که بر مطالبۀ «زندگی» تأکید دارند. این امر، ضرورت تحلیلِ عاملیتِ سیاسیِ «زندگی» در چارچوب علم سیاست به منظور گونه‏ شناسی، پیش‏بینی و مدیریت یا مهار این پویش‏ ها را اجتناب‏ ناپذیر کرده است. در این مقاله، امکان گشودن چنین رهیافتی را دنبال کرده‏ایم. به این منظور، با گذرِ انتقادی از طرح کارل اشمیت از سیاست که معطوف به مراقبت از «شکلِ زندگی» در چارچوب نهاد دولت است؛ ضمنِ ذکر نابسندگی‏های این رهیافت، بر ضرورت تحلیل زندگی از خلال «فرم‏ های اجتماعی» که زندگی در درونِ آنها جریان می‏‎یابد، تأکید کردهایم(رهیافت زیمل) و با تبیین «اقتصاد» به منزلۀ «فرم زندگی» در زمانۀ حاضر، از انگارۀ زیست‏ سیاستِ فوکو برای تحلیل نحوۀ عملکرد رانۀ اقتصادی در حکمرانیِ زندگی بهره گرفته ‏ایم. پرسشی اصلی مقاله این است که چگونه می‏توانیم روزنه‏ ای رو به سوی ارائۀ تحلیلی «سیاسی» از زندگی و عاملیتِ سیاسیِ آن در علم سیاست بگشاییم؟ فرضیه این مقاله آن است که به منظور تحلیل عاملیت سیاسی زندگی در زمانۀ ما، می‏بایست «اقتصاد» با چرخشی هستی‏شناختی به ناحیه‏ای در دانش سیاسی تبدیل شود. نوآوری مقاله در این است که ما شکلی از «نقد اقتصاد سیاسی»‏ را پیشنهاد داده‏ایم که قادر خواهد بود قلمروی مقولات عامِ اقتصادی را به منزلۀ حیطه&r, ...ادامه مطلب
فرآیند توسعه در ایران با گذشت بیش از چهاردهه از عمر انقلاب همواره با دشوارگی روبه رو بوده است که این مسئله اساساً به دلیل عدم اجماع گفتمانی، تعارض میان نیروهای اجتماعی، حاکمیت نگرشهای سیاسی در تدوین و اجراییشدن توسعه ساختیابی شده است. چالشهای اقتصادی جامعه ایران مانند تورم افسارگسیخته، نرخ بالای بیکاری، کاهش ارزش پول ملی، شلختگی اقتصاد مالی – بانکی، وجود تحریمهای گسترده اقتصادی، پیوند اقتصاد با متغییرهای سیاسی و گسست میان نظام دانایی با حوزه توانایی دولتها و ساخت قفس توسعه برای خود، بر عدم توفیق توسعه در ایران پساانقلاب اثرگذار بوده است. به همین منظور پرسش اصلی مقاله حاضر از این قرار است که چرخشهای گفتمانی توسعه به چه صورت مانع توسعه ایران شدهاند؟ بر این اساس فرض بنیادین این پژوهش علت این نایافتگی را ساخت قفسهای توسعه، عدم اجماع و تبدیل شدن امر توسعه به امری آنتاگونیستی در دولتهای پس از انقلاب از سال 1368 تا 1400 میداند. در همین چارچوب روش پژوهش حاضر توصیفی – تحلیلی با تاکید بر تلفیق نظریهی چالمرز جانسون و اعجماوغلو – رابینسون میباشد., ...ادامه مطلب
خروج امریکا از افغانستان مؤلفهای مهم از بازگشت واشنگتن به استراتژی «بازموازنه» است، استراتژی که بر بسیج منابع در مناطق حیاتی جدید دلالت دارد. بازتوزیع قدرت در نظام بینالملل، امریکا را به بازتعریف منبع تهدید (از تروریسم به هژمونیکگرایی قدرتها) و کانون تهدید (عمدتاً از آسیای غربی به آسیای شرقی) واداشته است. صعود چین طی سه دهه گذشته به اصلیترین چالش هژمونی امریکا در آسیا-پاسیفیک تبدیل شده است. افزونبراین، روسیه بهواسطه گسترشگرایی استراتژیک در اروپا و ایران بهدلیل فعالگرایی منطقهای و هستهای در خاورمیانه نیز چالشهای هژمونی امریکا محسوب میشوند. پرسش اصلی آن است که امریکا برپایه چه اهداف و دلایل استراتژیک به خروج از افغانستان مبادرت کرده است؟ فرضیه آن است که دلیل و هدف اصلی که امریکا را به خروج از افغانستان برانگیخته، مواجهه موقعیت هژمونیک آن با افزایش نفوذ چین بهعنوان بالاترین اولویت و سپس روسیه و درنهایت ایران است. هدف مقاله، آن است تا خروج امریکا از افغانستان را درچارچوب بازموازنهسازی تحلیل کند که مستلزم شناخت متغیرهای بینالمللی و متضمن ارزیابی پیامدهای منطقهای بازموازنهسازی ازمنظر امریکا است. روش تحقیق از نوع توصیفی، تحلیلی است و براساس رهیافت ساختاری و نظریه نورئالیسم تهاجمی، بازتاب سیاست بازموازنه امریکا در خروج از افغانستان تبیین میشود., ...ادامه مطلب
داوری و قضاوت کردن در میان جهانهای هنجارمندی که در نزاع و تعارض با یکدیگر هستند، دشوار است. چرا که آنها در برخورداری از واژگان مشابه، معیارهای عقلانی مورد توافق و تعهدات اخلاقی مشترک همراستا نیستند. لذا با روشهای مرسوم در کاوشهای فلسفی نمیتوان میان این جهانهای هنجاری دست به داوری زد. در چنین شرایطی، داوریهای سیاسی معمولاً به امور تراژیکی ختم میشوند که در عرصه سیاسی عواقبی ناگوار دارند. در همین راستا سوال اصلی مقاله این است که داوری سیاسی بهمثابه امری تراژیک به چه معنا است؟ و چه پیامدهای برای زیستارهای سیاسی دارد؟ برای یافتن پاسخ، نوشتار حاضر با تأکید بر این که داوریسیاسی مانند کنشی در موقعیتتراژیک، تجربهای است که در زمان و محلِ خاصِ فرد رخ میدهد، امکان توسل به اصول متعین پیشینی در این زمینه را مردود دانسته و با ابتنا به اندیشة هنجاری مارتا نوسبام، درصدد ارائه نوعی داوری بهمثابه داوری تراژیک است که اصل اساسی آن مبتنی بر حضور شانس اخلاقی در پی ریزی قابلیتهایانسانی است. قابلیت هایی که منجر به رهایش انسان از یک مصیبت به یک خوشبختی میشوند. در واقع داوری در اندیشه نوسبام، پراکسیس سیاسی را متوجه به عناصری بیرون از کنشگر میکند و در عین حال بر تاثیر موقعیتهای ستیزهای و چندجانبۀ فرهنگی، سیاسی و مذهبی تاکید دارد که بر جهتدهی به رفتارهای عادلانه و غیرعادلانه، مصیبت ساز یا سعادت ساز و غیره در حوزه سیاسی موثرند. , ...ادامه مطلب
عباس سلیمی آنگیل: خط بخشی از فرهنگ است؛ یعنی ظاهر و نمای واژه دربردارنده بار فرهنگی است و دگردیسی در آن به دگرگونی در حافظه دیداری میانجامد. از سوی دیگر، پیوستگی فرهنگی در «ایران فرهنگی» با شکستهنویسی آسیب میبیند؛ ممکن است گویش معیار در هر کدام از کشورهای فارسیزبان به سمتوسویی جداگانه برود و هم, ...ادامه مطلب
محسن آزموده | روشنفکری دینی یا نواندیشی دینی یا دیناندیشی متجدد، با همه اختلافاتی که میتوان میان این سه عنوان قائل شد، یکی از مهمترین و اثرگذارترین جریانهای فکری در ایران معاصر است. این ج, ...ادامه مطلب
شعار، محمدرضا (۱۳۷۸)؛ فرهنگِ واژههای کهن در زبانِ امروزِ آذربایجان؛ بنیادِ نیشابور. پارسیانجمن: آذربایجان سدها سال جایگاهِ آتشِ ورجاوندِ ایرانزمین بوده و آذرگشسپ، سرداران و پهلوانانِ ایرانی را, ...ادامه مطلب
سخنرانی مصطفی ملکیان در دانشگاه سایمون فریزر (SFU) ونکوور کانادا با عنوان «حکمت عملی مولانا برای انسان امروزی» جلسه اول: ۲۵ جولای ۲۰۱۹ (۳ مرداد ۱۳۹۸) جلسه دوم: ۱ آگوست ۲۰۱۹ (۱۰ مر, ...ادامه مطلب
پارسیانجمن: دکتر رضا امینی در جُستارِ «چالشهای امروزِ زبانِ فارسی» به دشواریهای پیشِ روی زبانِ پارسی از دو سویهی زبانی و نازبانی پرداخته است. ایشان در سویهی زبانی واگراییِ سه گونهی پارسیِ, ...ادامه مطلب
طرح مسأله: شاید یکی از بیشترین پ, ...ادامه مطلب