آیا نسبیگرایی امری است خودمتناقض؟
طرح مسأله:
شاید یکی از بیشترین پاسخهایی که در مقابل عبارتهای نسبیگرایانه (و به تبع آن پلورالیستیک و تکثرگرایانه) مطرح میشود را بتوان چنین صورتبندی کرد:
“عبارات مزبور اگرچه امور دیگر را از مقام مطلق بودن خارج میکنند اما خود در همین جایگاه مینشینند و علیرغم سلب اصالت از سایرین، ردای اصیل بودن را بر تن میکنند. این مسأله موجب میشود تا نتیجهی کار نسبیگرایان خلاف ادعای اولیهیشان باشد و ایشان را به ورطهی تناقض بکشاند.”
این نوع نقد اگرچه در طول تاریخ از شایعترین معارضهها علیه جریان مزبور بوده است، اما آمیخته با مغالطهای میباشد که آگاهانه یا ناآگاهانه مورد استفادهی منتقدین (بالاخص منتقدین جریان سنتی) قرار میگیرد. لذا نیازمند ارائهی پاسخی است که در همان دستگاه فکری مطرح گردد.
در باب تناقض:
قدما در مقام تعریف آوردهاند که اگر دو امر مغایر در یک شیئ واحد و در زمان یکسان، هم مانعه المنع و هم مانعه الجمع باشند، اموری متناقضاند. برای مثال از آنجا که در نظر ایشان صفات روشنی و تاریکی همزمان قابل حمل در یک شیئ واحد نبودند و همچنین هر شیئ در یک زمان یا باید روشن و یا باید تاریک میبود، پس از آنها به عنوان اموری متناقض هم یاد میکردند.
آنچه که در این تعریف حائز اهمیت به نظر میرسد وجود دو شرط “شیئ واحد” و “زمان واحد” است. حال آنکه در بسیاری از موارد این قیود توسط منتقدین مغفول واقع میشوند.
بهطوریکه در بحث مورد نظر ما نیز اختلاط دو شیئ در یک شیئ واحد، راهزن شده است.
ساحات مختلف آگاهی:
اگرچه در فضای عرفی، ما با یک مفهوم کلی به نام “آگاهی” مواجهیم اما به طور دقیقتر میبایست آگاهی بشر را به درجات و ساحات متفاوتی تقسیم کرد.
به عبارت دیگر آگاهی ما از وجود یک شیئ خارجی در محیط، یک آگاهی درجه ۱ است. اما آگاهی ما نسبت به آگاهی از وجود یک شیئ خارجی در محیط، یک آگاهی درجه ۲ (یا به عبارت دیگر خودآگاهی) به حساب میآید. همچنین تعمق و تدقیق ما نسبت به آگاهیای که از آگاهیهایمان داریم، به عنوان یک آگاهی درجه ۳ (آگاهی از خودآگاهی) قرار میگیرد.
برای مثال اینکه من بدانم بیماریای دارم، با اینکه بدانم که میدانستم بیماریای داشتهام و با اینکه بدانم که دانستههایی از دانستنم نسبت به بیماریام داشتهام متفاوت است.
مغالطه کجاست؟
ادعای اینکه آگاهیهای درجهی اول ما نسبی است، در ساحت آگاهی درجهی دوم ما قرار میگیرد. یعنی زمانی ممکن میشود که آگاهیهای خود را مورد مطالعه و تعمق قرار دهیم.
همچنین اینکه خودآگاهیهای ما نیز نسبی هستند در ساحت آگاهی درجه سوم ما قرار میگیرد. یعنی زمانی تحقق میپذید که خودآگاهیهای خود را مورد بررسی قرار دهیم.
لذا اینکه آگاهیهای ما نسبی است، خودِ نسبیگرایی ما را متزلزل نمیسازد چرا که ادعای نسبیت همواره به ساحت آگاهی پایینتر خود وارد میشود.
به عبارت دیگر همانطور که در ابتدا ذکر شد تناقض باید در یک شیئ واحد به وقوع پیوندد. حال آنکه ادعای نسبیت برای ساحت آگاهی پایینتر (شیئ x-1) بود و خود نسبیت برای ساحت آگاهی بالاتر (شیئ x) و ادعای تناقض در اینجا بیشتر به یک بازی زبانی میماند تا یک نقد منطقی.
جهت تقریب به ذهن ذکر یک مثال خالی از لطف نخواهد بود: زمانی که من از فردی میپرسم که “چه چیزی میل دارید؟”، ممکن است او بگوید “یک نوشیدنی”. در مرحلهی بعد من میتوانم سوال کنم “در لیوان یا پارچ؟” و او پاسخ دهد “در لیوان”.
در اینجا پرسش دوم بر مبنای مطلق گرفتن این فرض بنا شده است که فرد میهمان نوشیدنی میخواهد. اما اگر از ساحت سوال دوم به عقبتر نفوذ کنیم خود این خواستهی نوشیدنی دیگر مطلق نخواهد بود و در ذیل مطلق انگاشتن “وجود یک خواسته در مهمان” میتواند مورد اصلاح قرار گیرد و به خوردنی بدل شود. به عبارت دیگر امر مطلق به مثابهی یک نقطهی صفر متحرک میباشد و این تعبیر اگرچه ممکن است در ابتدا متناقض به نظر برسد اما چون نسبت به ساحتهای مختلف بیان میگردد دچار این عارضه نیست. به طوریکه میتوان گفت نقطهی صفر است نسبت به آنچه در ساحت زیرین، خود را با او میسنجد و همچنین متحرک است نسبت به آنچه در ساحت زبرین در ذیل او میجنبد.
نکتهی پایانی:
شایان ذکر است که پاسخ فوق بیشتر در مقام پاسخ به منتقدین سنتی و در دستگاه فکری ایشان ارائه شده و همچنین ادعای آن صرفا عدم خودمتناقض بودن نسبیگرایی است نه به حق بودن آن.
.
.
آیا نسبیگرایی امری است خودمتناقض؟
نویسنده: صدرا معصومزاده
.
.