واقعه اذینه
شاپور پس از تاخت و تاز در سوریه و کاپدوکیه قصد بازگشت به ایران نمود و در حین مراجعت به دلیل غرور و تحقیر اذینه امیر عرب، که حکمرانی شهر پالمیر واقع در صحرای شام را داشت ، مورد حمله وی قرار گرفت. این شهر مرکز تجارت شرق و غرب بود . درباره موفقیتهای اذینه در این موقع بیشک تاریخ نویسان گزافگویی بسیار کرده اند. اینکه شاپور توانست غنایم فراوان به همراه اسیران جنگی رومی بسیار با خود به ایران بیاورد نشان می دهد که در روایات مربوط به حمله اذینه عرب بر او تا چه حد باید مبالغه رفته باشد. اما او به هر حال اذینه چند سال بر سوریه و قسمت عمده ایالات رومی آسیا قدامی تسلط داشت و گرچه به ظاهر دست نشانده روم بود و لی در حقیقت کم و بیش استقلال داشت و از طرف گالینوس قیصر روم به لقب امپراتوری نائل شد. ایرانیان بدون هیچ نتیجه ای تا سال 265 جنگ خود با پالمیر را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید ، زن او به نام زینب (زنوبی) به همراه پسرش وَهب اللات ، زمام امور را در دست گرفت. وَهب اللات می خواست در مقابل رومیان مستقل شود در سال 271 خود را اگوستوس خواند. آنگاه اورلین قیصر روم لشگر نیرومند به پالمیر کشید و پس از مقاومت دلیرانه ای که زینب نمود ، شهر سقوط کردو ویران شد زینب سعی کرد به ایران بگریزد ولی موفق نشد و رومیان او را گرفتند و به روم بردند. اکنون خرابه های عظیمی باقی است که از جلال و شکوه این دولت ناپایدار حکایت می کند.[۱۰]
در باره ی اذینه در لغت نامه دهخدا چنین آمده است که :
اذینه . [ اُ ذَن َ ] (اِخ ) ابن سمیدع . نام یکی از ملوک عمالقه شوهرزنوبیا (یا زینب ) و او در اواسط مائه ٔ سوم حکمران تدمر بود. و با مدد رومیان دو بار بر سپاهیان شاپور ذوالأکتاف ( درست آن شاپور یکم است نه شاپور ذوالاکتاف) غالب آمد و سپس به تحریک زن خویش زنوبیا به رومیان اعلان جنگ کرد و هم باز به تفتین زنوبیا بدست پسر یا خال او بقتل رسید. (از قاموس الأعلام ترکی ).[۱۱]